شط در شط
آدمی
رود خروشان خلق
رودهای خروشان در مصب تنگ
ژاله
راه دراز پیمودگان
زائران آزادی
نه از خیابان آذربایجان
نه از مسگر آباد
نه از جوادیه
نه از خانی آباد
که از دوردست تاریخ
بی پرچم و بی علامت
با درفش تن
و چنگ فروبسته مشت
به نشان دادخواهی
جهیده از حریم
اما
در جامه ی عفاف
ستوه آمدگانی دیگر
مادر
خواهر
دختر
واژه بزرگ بیدار
زن
زن در همپایی و همراهی
زن در نماز جماعت
زن در ستیز
زن در ایثار خون
آنگاه
درود و دعا
خروش و فریاد
و پیوند سرود و صلوات
جوش خوردگی زخمی کهن
با مرهم اتحاد
انبوهه به هم برآمده دریا
در گریبان خیابان
بی شمارهای کین
و براده های خشم
برای چشم دشمن
و آنک پیشواز
پسرم
پسرانم
سربازان وطنم
سلام علی
سلام ناصر
سلام حسین
سلام کبر تقی مصطفی
شما کجا اینجا کجا ؟
یاد
یاد باد صبح روستا
شام دهکده
و زمین افتاده قریه بی بازوی توانای شما
بچه ها گل
گل برای اینها
گل به جانتان
گلهای سر سبد این آب و خاک
انفجار
رهایی گلوله های کور
گلوله های هار
و زبان سرد سرنیزه
در گوشت خام جوانان
گلهای زخم
گلستان خون
ریزش بیگاه برگ و بار انسانی
فرود کال میوه ها
پاییز پیشرس
ساعت و تسبیح و النگو
کفش و کلاه
چادر سیاه
با کشتگان بی آواز در میدان
و اینک آغازی دیگر
با برادری
با پرستاری
خون کارگر در رگ پیشه ور
و پیکر مذهبی بر شانه دانشجو
و جبهه زنان در پناه مردان پارسا
او مثبت
ب منفی
آآ
هدیه خون
بی پرسش از عقیده و ایمان
جان یکی
در جان دیگری
پیوندی با بهای گزاف
درهم بافتگی الیاف ررودها
در گلوی مصب
برای برآمدن سرود دریا
سلام با سرب ؟
گل با گلوله ؟